بخونید من که اشکم در اومد...

❣️عشقم رفته بود سربازی ❣️قرار بود بعد سربازی با هم ❣️ازدواج کنیم.براش نامه ❣️فرستادم 💌جوابمو نداد. ❣️یکسال گذشت بازم هیچ ❣️تغییری نکرد.منم که دختره ❣️دم بخت بودم اول ❣️جوونیم بود،واسم ❣️خواستگار اومد. ❣️خواستگارم خیلی به من ❣️علاقه مند شده بود ولی ❣️من فقط فکر عشقم💟 بودم ❣️اما پدرومادرم بدون علاقهٔ ❣️من نسبت به پسره جواب ❣️بله رو میدن. دیگه گریه ❣️هام 😭واس پدرومادرم عادت ❣️شده بود.پدرومادرم منو به ❣️عقد اون پسره در ❣️آوردن.سر عقد متوجهٔ ❣️گوشیم شدم 📲ک داشت زنگ ❣️می خورد. دوستم بود. ❣️جواب دادم.گفت:عشقت از ❣️سربازی اومده. اشک تو ❣️چشام جمع شد😭. بعده ❣️عقد،رفتمو سُراغِشو از ❣️دختر داییش گرفتم. دختر ❣️داییش گفت که اون واست ❣️ی نامه با ی هدیه🎁 گذاشته. ❣️رفتم کنار خیابون نشستم ❣️نامه رو خوندم.
❣️تو نامه نوشته شده بود✉️❣️:(سلام عشق همیشگی من،امیدوارم که خوشبخت شی👫. اگه جواب نامه هاتو ندادم، واسه این بود که بِری سراغ زندگیت💒.چون من توی یه حادثهٔ آتش سوزی🔥 فلج شدم و دیگه نمی تونم مثه تو خوشتیپ و لایق تو باشم.الانم رگمو با تیغ زدم🔪 چون زندگیم بی تو معنی و مفهومی نداره.هدیه ای🎁 که الان تو دستت هست رو باز کن. ناقابِلِه.از دستم ناراحت نشو.امیدوارم خوشبخت👫 شی....خداحافظ).
هدیه رو باز کردم. داخلش ی گل خشک شده بود💐🍂 که روز اول آشناییمون بهش داده بودم با ی عکس دو نفرمون💑.من بعد از خوندن اون نامه مثله همون گل،خشک شدم🌺.بعد از عروسیم با اون پسر👰 رفتم تو اتاقو در رو قفل کردم🗝 و شروع کردم به نامه نوشتن📝.تو نامه نوشتم📜:(ببخش اگه بدبختت کردم.،اما من باید عروس یکی دیگه میشدم نه عروس تو. حالا هم خودمو می کُشم🔪 تا خونم رو لباس عروس 👗بریزه لکه دارش کنه. خداحافظ برای همیشه. مطمئنم ک منو عشقم تو اون دنیا خوشبخت 💖میشیم... خداحافظ واسه همیشه😞💔


[ بازدید : 226 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ چهارشنبه 18 اسفند 1395 ] [ 23:33 ] [ دختر تنها ]